Monday, May 30, 2016

Nymphomaniac (2013)

3.5 stars

نیمفومنیاک (که معادل مناسبی در زبانمان برایش نیست) مخاطب را به نگاه دوباره ای به سکسوالیته دعوت می کند. شاید دعوتی
 است برای رهایش سکسی و این که باید نگاه ساده گیرانه تری به سکس داشت. در سطح، فیلم هم با نشان دادن مکثر و بی محابانه ی سکس خود دعوتی است برای آسان گرفتن. زنی نیمفومنیاک داستان زندگی اش را با مردی که ادعا می کند اسکشوال (بی علاقه به سکس) است بازگو می کند. در انتها اسکشوال بودن مرد زیر سوال می رود و این گوشزدی است از انکار هویت  جنسی خویشتن در انسان مدرن. زن اشتیاق جنسی اش را از کودکی بازگو می کند تا آن جا که در جوانی در قطار به اغوای مسافران قطار می پردازد. در اپیزودهای بعد این شوق جنسی به از هم پاشیدن خانواده ها می انجامد، در یکی از صحنه های تاثیر گذار فیلم، مادری را می بینیم که برای خداحافظی از پدر، فرزندانش را به خانه زن داستان آورده. برای زن داستان زاویه های دیگر زندگی مانند کار، عشق، مرگ پدر و حتی حس مادری در برابر نیروی سکسوالیته ی ضعیف و ناچیز تصویر می شوند. در جایی از فیلم می شنویم که سکسوالیته بزرگترین نیروی محرک بشر است. فیلم دعوتی است به تفکر در این راستا، و این که انسان ها این زاویه وجودی خود را نمی شناسند و گاه انکار می کنند، مثل مرد پدوفیلی که شاید خود نمی دانسته پدوفیل است 

در مقایسه با کارهای دیگر کارگردان مثل مالیخولیا یا شکستن امواج، نیمفومنیاک را چندان دوست نداشتم. گره های داستانی فیلم ضعیف و ارتباط اپیزود ها ضعیف اند (هرچند هدف کارگردان داستان پردازی واقع گرایانه نیست، و زن هنگام روایت بازگو می کند که مجبور به باور داستان نیستیم) گاه پیام های فیلم، به خصوص هنگامی که توسط مرد مخاطب بازگو می شوند، ردی از کلیشه دارند (مثلن در انتهای فیلم که حس گناه در زن و مرد مقایسه می شود) در کل،  تمرکز فیلم پرداختن به سکس به عنوان بعدی جدایی ناپذیر از وجود انسان است. بعدی که نه خوب یا بد، بلکه تنها طبیعی است (همانطور که در جایی زن می گوید که کشتن بخشی از طبیعت انسان است). در انتهای فیلم، زن راوی سعی می کند که آرام بخوابد، ولی مرد شنونده سعی می  کند از بکارت خود بیرون آمده و با زن ارتباط برقرار کند. این جاست که زن به "اولین دوست" خود شلیک می کند. علت این شلیک در ذهن مخاطب فیلم شکل می گیرد. شاید برای این که مرد "معصوم" باقی بماند، و یا شاید برای تقدسی که در این دوستی است. 

یکی از صحنه های زیبای فیلم آن جاست که پدر دچار جنون پیش از مرگ شده و در تخت بیمارستان آخرین ساعات زندگیش را می گذراند. در چنین شرایطی دختر باز هم در التهاب سکسی خود می سوزد. 

No comments:

Post a Comment