ماهی ها در رودخانه ای که تازه یخش باز شده
یکی از روزهای آغاز بهار را جشن میگیرند
نه کینهای از زمستان دارند و نه خاطرهای از سرما
آنان که به بهار دل بسته اند
دست های کودکان کوچک شب
ویرانههای کویر را میکاوند
ستارهها به راهشان
ترانههای بهار بر لبانشان
تازه و سبز میدرخشند، میتراوند
دانهها بیتاب و منتظر در زیر خاک
آزادیشان، در خورشید نگاه توست
روزی ار روزهای بهار گلباران میکنند
مرا، و تو را، و نگاهی تر