Sunday, September 17, 2023

مگس

مگسی می میرد

چه کسی خواهد دید؟

چه کسی خواهد گفت؟

که در این ویرانگاه

مگسی درد کشید


مگسی می میرد

قفسی می شکند

و من این جا هستم

خسته از مردم شهر

بی تمنا و امید 

با خودم می گویم

که مگس می فهمید

که مگس می دانست

که مگس حال مرا می فهمید 


حال از این آدم ها

چه کسی می داند؟

که درونم دردی است

که سرم پر شده از زمزمه ها

که هوا تاریک است

که دلم خون شده از همهمه ها

و از این شهر و از این مردم شهر

چه کسی می داند؟ چه کسی خواهد دید؟


شهر من این جا نیست

من از این جا دورم

شهر من نزدیک است 

در درازای بهشت

روبرو با خورشید

من هم امروز به آن خواهم رفت

قطره ای آب برایم کافی است


شهر من نزدیک است

در درازای بهشت

من و یک متر طناب

همه ی فاصله ام تا خورشید

چه کسی خواهد دید؟

چه کسی خواهد گفت

مگسی درد کشید ...